همیشه تبسم بر لب داشته باشید...
اولین نماد درونی اعتمادبهنفس، رضایت خاطر است.
تو برای اینکه در خود اعتماد به نفس ایجاد کنی،
باید حالت تبسم به خود بگیری.
بدون تبسم از منزل خارج نشو.
از همه مهمتر، در تنهایی هم تبسم داشته باش.
تبسم و خندیدن، ”هورمونی" را در مغز ترشح میکند که ترشح این هورمون هنگام درد، سبب تسکین درد میشود.
بخصوص هنگام وقوع مشکل، لبخند بزن.
عبارت تاکیدی
من همواره لبخند بر لب دارم و همیشه تندرست و سرشار از انرژی هستم!
در جهان من همه چیز نیکوست
خداوندا سپاسگزارم.....
دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد...
چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به سنگها می چسبد!
اما نان هرچه پخته تر می شود، از سنگها جدا می شود...
حکایت آدم ها همین است؛
سختیهای این دنیا، حرارت تنور است...و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری بخود می گیرد...سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من، خانه من، کارخانه من....
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد!
خوش به حال کسی که زود تر از سنگهای دنیا جدا شه...!
تو در زندگی به چه چسبیده ای؟! سنگ وجود تو کدام است؟
بعد از کلی تحقیق فهمیدم چند تا چیز میتونه انسان رو شاد کنه
اما فقط 2تا چیز هست که با شادی ارتباط داره.
راستش دو سال پیش تو ماه رمضون بعد از یه مباحث معنوی و ...
تصمیم گرفتم شاد باشم
شاد باشم و شاد زندگی کردن رو یاد بقیه هم بدهم
به نظر من شاد زندگی کردن یه نوع تشکر از خداست
شکر کردن از خداست به خاطر نعمت هایش
البته کمی تمرین نیاز داره که آدم بتونه شاد باشه
بعد سالها داشتم نوشته هام رو ورق میزدم
یه هدفی که داشتم اما کنار گذاشته بودم
راستش نمیدونم
فقط به خاطر خدا شروع کردم
یا دلیلی برای صحبت بیشتر با شما
در کل داستان رو از سر گرفتم
تمام نوشته اش رو
خیلی تغییر کرده
هنوز هم حس میکنم تا اون هدف خیلی فاصله داره
اما می نویسم
شاید بتونم طوری بنویسم که بشه فایده من تو زندگی....شاید........
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
|
ای بسا بیدارچشم و خفتهدل
خود چه بیند دید اهل آب و گل
آنک دل بیدار دارد چشم سر
گر بخسپد بر گشاید صد بصر
گر تو اهل دل نهای بیدار باش
طالب دل باش و در پیکار باش
ور دلت بیدار شد میخسپ خوش
نیست غایب ناظرت از هفت و شش
گفت پیغامبر که خسپد چشم من
لیک کی خسپد دلم اندر وسن
شاه بیدارست حارس خفته گیر
جان فدای خفتگان دلبصیر
وصف بیداری دل ای معنوی
در نگنجد در هزاران مثنوی
ای بسا بیدارچشم و خفتهدل
خود چه بیند دید اهل آب و گل
آنک دل بیدار دارد چشم سر
گر بخسپد بر گشاید صد بصر
گر تو اهل دل نهای بیدار باش
طالب دل باش و در پیکار باش
ور دلت بیدار شد میخسپ خوش
نیست غایب ناظرت از هفت و شش
گفت پیغامبر که خسپد چشم من
لیک کی خسپد دلم اندر وسن
شاه بیدارست حارس خفته گیر
جان فدای خفتگان دلبصیر
وصف بیداری دل ای معنوی
در نگنجد در هزاران مثنوی